مردم قشقایی
قشقایی یکی از ایل های بزرگ ترک ایران است و از ایل های بزرگ ایران از لحاظ جمعیت به شمار میرود. زبان قشقایی ها است که شبیه زبان ترکی آذربایجانی است. و در طبقه بندی زبان ها شاخه ای از زبان ترکی آذربایجانی محسوب می شود. قشقاییها مسلمان و شیعه جعفری هستند.
مرکز اصلی این ایل استان فارس است.اما به دلیل وسعت اراضی وقلمرو در دیگر استانها نیز ساکن هستند از جمله: کهگیلویه وبویراحمد، چهارمحال بختیاری( جونقان- بلداجی، بروجن، سامان، شهرکیان، طاقانک)، خوزستان(هفتکل)و اصفهان(قسمتهایی ازسمیرم، شهرضا، دهاقان ، فریدن ، بخش های مختلف شهرستان لنجان در زرین شهر(ریز) مرکز شهرستان ، بیستگان ، باباشیخعلی و چم ها ) (استان قم و مرکز ) (استان خراسان ) بوشهر ( دشتستان و دشتی )قشقاییها در دورههای مختلف بهتدریج به این سرزمین کوچیده و در آن ساکن شدهاند. عشایر ترکزبان در سراسر ایران پراکندهاند. استقرار ایلات ترک در مناطق گوناگون ایران در دوران سلجوقیان، تیموریان و صفویه شدت یافتهاست. جمعیت ایل قشقائی نیم میلیون (تخمین سال ۱۹۸۶) و ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ تخمین زده میشود.
ریشه نام
«بارتلد» نام قشقائی را از کلمه «قشقا» به معنی اسب سفید پیشانی گرفته اند ولی خود قشقائی ها معتقدند که در زمان صفویان از ماوراء قفقاز به آذربایجان و سپس به استهبانان و نیریز تبعید شدهاند.
کوچ قشقاییها
قشقائیها سه تا چهار ماه از سال را کوچ میکنند و بقیه سال را در ییلاق و قشلاق میگذرانند. عده از قشقاییها نیز یکجانشین شده، به کشاورزی و باغداری مشغولند یا به شیراز کوچ کرده اند. قشقاییهای بیشتر به دامپروری و گله داری میپردازند؛ به همین جهت برای رسیدن به چراگاه پیوسته کوچ میکنند. قشقاییهای بجز دامداری، در ییلاق و قشلاق به کشتاورزی نیز میپردازند. این ایل در ییلاق با بختیاریها و در قشلاق با ایلهای بویر احمدی، خمسه، ممسنی مجاورند.
قشقاییها دائماً میان سرزمینهای سردسیر (ییلاق) سمیرم شش ناحیه، دامنه ، سرحد اقلید، ، کاکان و پیرامون شهرهای اقلید، صفاشهر، شهرضا، اردکان، کوه مرّهَ تا سرزمینهای گرمسیر (قشلاق) کرانههای خلیج فارس و پیرامون بهبهان، ، کازرون، ، قیر، خنج، افزر، (لارستان)، خشت، فیروزآباد، هنگام، دشتی و دشتستان برای رفتن به ییلاق و قشلاق کوچ میکنند و چنانکه یاد شد، معمولاً چادرنشینند. گروهی ازقشقاییهانیزبه ورامین تبعیدشده اند که درروستای باغخواص زندگی میکنند.[نیازمند منبع]
چادر
نام مسکن عشایر آلاچیق است که از دو بخش تشکیل میشود: بخش بالایی چادر (سقف آن) سیاهچادر نام دارد و از موی بز بافته میشود. بخش دیگر دیواره جانبی است که چیق (یا چیت) نام دارد و از ترکیب نی و موی بز ساخته میشود.
چادرهای ایلی را که «بوهون» خوانده میشود، از موی بز و به رنگ سیاه میبافند. این چادرها به شکل مستطیل است و از چند بخش گوناگون: سقف، لتفهای اطراف چادر، تیرکها، چند قطعه«کمَّج» یا«کمجِّه»، بندها، میخهای بلند چوبی، میخهای کوچک چوبی که به نام «شیش» خوانده میشود و لفاف یا «چیق» یا«نی چی» اطراف چادر تشکیل شدهاست. لتفها از جنس سقف و به رنگ سیاه بافته میشوند. پهنای لتف یک متر و درازای آن نامعین است و گاهی تا ده متر میرسد. لتفها با میخهای کوچک چوبی «شیش» به سقف متصل میگردند. تیرکها و کمجها نگهدارنده سقف چادرند. سر تیرکها در زیر سقف، در سوراخ کمجها قرار میگیرد. شکل چادر در تابستان و زمستان فرق میکند. در زمستان بیشتر تیرکها در میان و سراسر چادر قرار میگیرند و سقف را به شکل مخروط درمیآورند تا هنگام ریزش باران، آب از لبه سقف و به زمین بریزد. پیرامون چادر نیز جوی کوچکی حفر میکنند که آب باران در آن جاری میشود ولی در تابستان و بهار تیرکها را در اطراف چادر قرار میدهند تا سقف صاف و هموار باشد. در تابستان چادر تنها در بخشی که اسباب خانه و رختخوابها قرار میگیرد دیوار دارد. در زمستان و پایان پائیز سه طرف چادرها با نی که از درون، دورادور بخش پایین چادر گذاشته شود تا چادر، از دید خارج، باران و سرما محفوظ بماند. باید دانست که بیشتر لوازم زندگی و خورجینها و خوابگاهها یا چمدانها میگذارند و آنها را در امتداد درازای چادر منظم و مرتب روی هم میچینند و گاهی یک جاجیم بزرگ منگوله دار و زیبا بر روی سراسر آنها میکشند.
بجز چادرهای سیاه که چادر رسمی ایلی است، چادرهای برزنتی سفید یا
پوشاک
پوشاک زنان قشقایی عبارت است از: چهار یا پنج دامن چیندار است که تنبان با زیر جامه نامیده میشود. تنبانها را روی هم میپوشند و هر کدام آنها از ۱۲ تا ۱۴ پارچه ساخته میشود. تنبانهای زیری از پارچههای ارزان مانند ارخالق کوتاهی با آستین میخک خوشبو و همچنین النگو و دست بند طلا است.
لباس مردان عموماً کت و شلوار است ولی پوشاک ایلی آنها ارخالق آستردار بلندی است که تا مچ پا میآید و آستین بلند و گشاد و چاک دار دارد و ساده یا گلدار است. زیر آرخالق پیراهنی به رنگهای گوناگون ساده یا راه راه با شلوار بلند آبی ساده یا راه راه میپوشند. کفش آنها گیوه ملکی ساخت آباده یا شیراز، یا کفش ساده مردانهاست. بر روی آرخالق (در قسمت کمر) شال پهنی میبندند و کلاه دو گوشی از جنس کرک شتر به سر میگذارند. کلاه دو گوشی ویژه قشقائیهاست و به دستور ناصر خان، برای تمایز از ایلات دیگر، طرح شدهاست.این کلاه که به شکل تاج میباشدبرای این میباشد که نشان دهد هر قشقایی برای خود یک شاه است. پیر و جوان، بزرگ و کوچک به این کلاه علاقه خاصی دارند. «چُقِّه» پوشاک دیگری است که ویژه جنگ و شکار مردان قشقائی است چقه را از پارچه پشمی آستین دار سفید رنگ و نازکی تهیه میکنند. بلندی چقه تا زانوان و قسمت جلو آن مانند قبا چاکدار است. در پشت چقه بند رنگینی قرار دارد که «زِنْهارِه» نامیده میشود و دو سر آن منگوله زیبایی دارد.این منگوله را قشقاییها گومپول مینامند
زنهاره روی شانهها قرار دارد و دو سر آن از زیر بغلها میگذرد و در پشت به میان زنهاره گره میخورد. کار زنهاره جمع کردن و نگهداری آستینهای چقه در روی بازوان است.
برخی از پیشههای مردم
قشقائیها در سردسیر و گرمسیر به کشاورزی و باغداری میپردازند. محصولات آنها گندم، جو، برنج، حبوبات، سبزی، مرکبات و خرما است. کشاورزی بیشتر با اصول قدیمی و گاوآهن انجام میگیرد. زنان در همه کارها با مردان همکاری میکنند. پس از برداشت محصول و پرداخت حق مالکانه، زنان بقیه محصول را در خورجینها و جوالها ذخیره میکنند یا به فروش میرسانند. بعلاوه تمام کارهای خانه به عهده زنهاست. دختران و زنان ایل هر صبح از کوه و دشت هیزم سوخت خود را گرد آوری میکنند و پس از آن از رودخانه یا چشمه مشکهای آب را پر میکنند و به پشت میگیرند و به چادر میآورند. سپس گندم و برنج را در هاونهای چوبی به نام «دیوَک» میکوبند و پوست آنها را میگیرند. هنگام کوبیدن، آهنگ ویژهای را زیر لب زمزمه میکنند که آهنگ «برنج کوبی» نامیده میشود. پس از آن آرد را خمیر و چانه میکنند و از آن نان میپزند. نان را روی ساجهای فلزی میپزند. نخست ساج را روی اجاق جلوی چادر گرم میکنند. و سپس چانههای خمیر را روی نان بند پهن مینمایند و روی ساج میاندازند تا پخته شود. تمام خوراکهای گوناگون دیگر نیز روی همین اجاقهای جلوی چادر تهیه میشود.
زنان از شیر کره، ماست، کشک، قره قروت، سرشیر و جز آن تهیه میکنند. ماست را در مشکهایی که به سه پایه چوبی متصل است میآویزند و آنقدر تکان میدهند تا کره و دوغ بدست آید. کار دیگر زنان بافت جاجیم، گلیم، گَبِّهقالی، خورجین، خوابگاه و جز آن است. زنان و دختران نخست پشم گوسفند را با دوک میریسند و پس از آن که آنها را رنگ کردند به صورت کلاف برای بافت آماده میسازند. بافت با دارهای زمینی و با شانه فلزی که «کرکیتْ» نامیده میشود انجام میگیرد. در هر دستگاه بافت چند تن از زنان و دختران مدت یک یا دو ماه کار میکنند تا یک قطعه جاجیم یا گلیم زیبای قشقایی بوجود آوردند. نخست کلافها را سراسر دار میکشند و از یک سو شروع به بافتن و طرح انداختن میکنند. دوخت پوشاک خانواده نیز به عهده زنهاست و زنها نیز باید این هنر را بدانند بههمین جهت مادران وظیفه دارند که دوزندگی را مانند بافت جاجیم و گلیم و قالی به دختران خود بیاموزند.
قشقائیها بیشتر نیازمندیهای روزانه خود را محدود و آسان میکنند و بهوسیله خود ایل مرتفع میسازند. مثلاً آرایشگران بومی گذشته از آرایشگری نوازندگی را نیز بعهده دارند و در جشنها و عروسیها ساز میزنند و میخوانند. ختنه کردن کودکان نیز از کار آرایشگران است.
- وسایل سواری ـ وسیله حمل و نقل و سواری قشقائیها در ییلاق و قشلاق اسب، شتر، قاطر و خر است و از شتر بیشتر برای بارکشی استفاده میکنند. خانهای قشقائی برای سواری از اتومبیلهائی مانند جیپ و لندرور استفاده مینمایند و بیشتر شان اتومبیل دارند.
- شکار ـ یکی از سرگرمیهای مردان قشقائی در اوقات بیکاری شکار پرندگان و جانوران دیکر است که بهوسیله تفنگ انجام میگیرد. قشقائیها به شکار و تیراندازی و سواری بسیار علاقهمندند و بیشتر آنان در این فن مهارت زیادی دارند.در بین پرندگان کبک وتیهوبرای شکار محبوبیت زیادی دارد
برخی از آداب و رسوم
قشقاییها مردمانی سرخوش و دلشادند. به جشن, شادي علاقمندند اند. در تمام سال تنها در ده روز آغاز محرم سوگواری میکنند. در جشنها و عروسیها رقص چوبی (گروهی) زنان و مردان قشقائی بسیار زیبا و جالب است. در این جشنها زنان و مردان هر یک دو دستمال در دست میگیرند و پیرامون یک دایره بزرگ میایستند و با آهنگ کرنا و دهل دستمالها را تکان میدهند و با حرکات موزون پیش میروند در رقص «دَرْمَرو» یا چوب بازی نیز، مردان دوتا دو تا و به نوبت با چوبهای کوتاه و بلندی که در دست دارند به آهنگ ساز و دهل با یکدیگر میرقصند مبارزه میکنند. از این رقصها در مراسم عروسی قشقاییها به تفصیل سخن خواهیم گفت.
قشقاییها به نوشیدن چای علاقه بسیاری دارند و فرزندان خود را از کودکی به نوشیدن آن عادت میدهند. چای از خوراکهای عمومی قشقایی است. قشقاییها به کشیدن قلیان بسیار علاقهمندند تنها مردان طایفه دره شوری به جای قلیان از چپق استفاده میکنند.
مردم ایل مطیع دستور خانها هستند و هیچ قانونی را بالاتر از فرمان خان خود نمیدانند. هر گاه یکی از خانها یا کلانترها بمیرد مصیبتی در ایل و طایفه او برپا میشود. قشقائیها در مرگ خان یا کلانتر، مانند عزیزان و فرزندان خود متأثر میشوند. گورستانهای قشقایی در سر راه کوچ ایل فرار گرفته تا هنگام کوچ بتوانند برای مردگان خود فاتحهای بخوانند.
به سبب علاقهای که به خانهای خود دارند برای آنها آرامگاههای باشکوه و استوار میسازند که سالیان متمادی پابرجا میماند و هر سال هنگام کوچ قبر آنها را زیارت مینمایند.
در مراسم جشن و عروسی زنان و مردان قشقایی رقص بسیار زیبا و جالبی دارند
آرامگاه عدهای از سران ایل قشقایی بویژه خانهای طایفه کشکولی در دامنه با صفای شاهدای اردکان با سنگ و شیروانی به سبک مزار حافظ ساخته شده و نظر بیننده را به خود جلب میکند.
بیشتر قشقاییها دارای چشمانی متوسط، موی تیره(مشکی و قهوه ای) و صورت گندوم گون اند. در میان طایفه فارسیمدان(ایمور) و دره شوری گروهی سفید پوست با موی زرد یا بور نیز دیده میشوند. زنان قشقایی هرگز آرایش نمیکنند. تنها فرق زنان با دختران «چتر زلف» زنهاست. هنگام عروسی برای آرایش عروس این چتر زلف را درست میکنند. مردان قشقایی همیشه صورت خود را میتراشند و به بلند کردن سبیل علاقه خاصی دارند.
مشاهیر ایل قشقایي
از بزرگان این ایل به يكي از استادان برجسته ميتوان اشاره كرد. ايشان بودند. که تا ۴۰ سالگی همراه ایل کوچ می کرده و از تحصیلات مکتبی ابتدایی برخوردار بوده در سفر به اصفهان برای تعمیر سه تار خود با فردی برخورد میکند که به او توصیه میکند دنبال علم برود. از ديگر شاگردان برجسته ایت الله می توان به مرحوم شاه ابادی استاد عرفان امام خميني ره، ایت الله بروجردی، شهید مدرس، نخودکی اصفهانی و ... اشاره کرد. وی در شب ۱۳ رمضان دار فانی را وداع گفتند و در «تخت فولاد اصفهان» به خاک سپرده شد.
یکی از شخصیتهای به نام، اسماعیل خان قشقایی معروف به صولتالدوله سردار عشایر در جنگ با نظامیان انگلیسی است. (متولد ۱۲۵۲ قمری)، وی چندین بار به مقام ایلخانی قشقایی رسید. صولتالدوله در شانزدهم مهر ۱۳۱۱ در زندان قصر تهران درگذشت.
حاج ایازخان قشقایی نویسنده سفرنامه حج و عتبات عالیات در دوره احمدشاه قاجار (نویسنده اولین سفرنامه قشقایی)از دیگر بزرگان قشقایی است. وی مشاور و معتمد اسماعیل خان صولت الدوله قشقایی، متولد ۱۲۸۷ قمری (۱۲۴۸ خورشیدی)، وفات ۱۳۵۸ قمری (۱۳۱۸ خورشیدی)، از مشاهیر قشقایی در دوران جنگ جهانی اول به شمار میرود.
محمدابراهیم متخلص به مأذون قشقایی، شاعر، متولد سال ۱۲۴۶ قمری، از تیره قادرلو بوربور طایفهٔ عمله، وفات در سال ۱۳۱۳ قمری. ماذون اشعار عارفانه و عاشقانه دارد و مرحوم شهباز شهبازی (نخستین گردآورنده اشعار شعرای قشقایی در کتابی به همین نام) او را بزرگترین شاعر قشقایی میداند.
آموزش عشایری
نخستین بار مدرس در سال ۱۳۰۳ در مخالفت با سیاست تخته قاپو و اسکان عشایر در پیامی که به دست رحیمزاده صفوی، مدیر روزنامهٔ آسیای وسطی، برای احمدشاه فرستاد، چنین نوشت: «آیا تربیت ایلات غیر از تخته قاپو راهی ندارد؟ آیا نمیتوان برای ایلات مدارس سیار عشایری و برنامهٔ متناسب درست کرد که اصول وطنپرستی و مسایل صحی و بهداری و وسایل ضروری فلاحتی به آنها آموخته شود.» اما این اندیشه چندان مورد توجه قرار نگرفت.
برنامه ریز و بنیانگذار آموزش عشایر و مدارس عشایری، پروفسور محمود حسابی است که در سال ۱۳۳۰ که به عنوان وزیر فرهنگ در کابینه دکتر مصدق فعالیت میکرد و اقدام به ایجاد اولین مدارس عشایری نمود. سپس در زمان دولت پهلوی توسطمحمد بهمنبیگی این مدارس بار دیگر پا گرفت.
اتومبیل نیسان قشقایی
شرکت اتومبیلسازی ژاپنی نیسان در سال ۲۰۰۷ میلادی مدل جدید و جمع و جوری از اسیووی خود با نام نیسان قشقایی که سازگار با محیط زیست و از مدل های مشابه کم مصرفتر است را به بازار ارائه کرد.این شرکت دلیل نامگذاری این ماشین را مشهور بودن افراد ایل قشقایی به سخت کوشی و حفاظت از محیط زیست عنوان کرده است. این نوع نامگذاری برای دومین بار است و برای بار اول این شرکت نام یک ایل مغربی را برای یکی از ماشینهای خود انتخاب کرده بود.